کلاسیسیسم را می شود به نوعی سنتگرایی در ادبیات و هنر، به خصوص تقلید ادبی از نویسندگان یونان و روم باستان، دانست. دیدگاه کلاسیکها، بر این مبنا است که هنر اصلی شاعر و نویسنده هنری است که اصول و قواعدی را که پیشینیان در آثار خود آوردهاند را رعایت کند تا اثر او صفتی زیبا به خود بگیرد.
کلاسیسیسم آفرینش ایدهآل و کمال زیبایی و دلنشینی را با الهام از هنر باستانیان را بازتاب می دهد. در واقع کلاسیسیکها به دنبال خلق بهترین اثر و تعادل، توازن، تقارن، همآهنگی و هارمونی، ظرافت و رعنایی، منطق، روشنی، واقعگرایی و ادب و نزاکت در آثارشان هستند در واقع این مکتب مکتب اشرافی است که همه چیز را می خواهد به بهترین شکل و در زیباترین حالت به تصویر بکشد. باید توجه داشت که کلاسیسیسم بر خلاف سبک باروک که سبک هم عصرش بود و بعدها رمانتیسیسم که مبتنی بر احساسات و خیالات شکل گرفته است، بر پایهٔ عقل و منطق استوار است. هنرمند کلاسیک می کوشد تا عادات و رسوم باستانیان را زنده کند و آن ها را با عقاید مسیحی و قوانین کلیسا تطبیق دهد.
کلاسیکها، با دیدی واحد نظم و سادگی را دنبال می کنند و در واقع به اثر ارزش ادبی یا هنری میبخشند. کلاسیسیسم به جلوهٔ ایده آل حقیقت و زیبایی میپردازد و ثبات، ژرفی و عمومیت را برتری میدهد و میکوشد حقایق عمومی را که روتین است و باعث غافلگیری مردم نمیشوند ؛ بنابراین می توان گفت که هنر کلاسیک به دنبال ایجاد وحدت و یک پارچگی در اثر است.
شفافیت و سادگی و روشنی آثار کلاسیک از ویژگیهای مهم آنها است، یعنی اثر نباید به گونه ای باشد که خطوط، سبک و ویژگیهای ظاهری اثر توجه بیننده را به خود جلب کنند تا او بتواند به عمق اثر را به راحتی بفهمد؛ به همین دلیل است که دکور و آراستگی در آثار کلاسیک تنها وسیلهای برای دلانگیز و زیبا ساختن فضا است و اهمیت عمق مطلب به مراتب بیشتر است .
هنرمند کلاسیک بر این عقیده است که همه چیز گفته شده است ولی هیچ چیز کاملاً درک نشده، بنابراین باید حقایق و واقعیت ها را در هر دوره تکرار کرد؛ کلاسیکها نه تنها تقلید از هنرمندان پیشین یونان و روم را زشت و بد نمیدانند که آثارشان را مهم و در خور تعمق و تفکر میدانند و معتقدند که آثار خلق شده توسط آن ها مطالب تازهای برای خوانندگان خود دارند.